
چگونه از بدبینی و بدگمانی رها شوم؟
رهایی از بدبینی به نظر غیرممکن می آید. روانشناس نیستم اما آنطور که شنیدهام بدبینی سخت درمان است. شاید آنچه از درمان مهمتر باشد پذیرش بدبینی است. بسیاری از افراد هرگز متوجه بدبینی خود نمیشوند و تمام ذهنیت و گمانهای بد را واقعیت عینی و موجود میدانند.
یکی از دلایل بدبینی ترسهایمان است. فرد بدبین بهترین انسان روی زمین است. بدبینها انسانهای بدی نیستند. بدبینها میخواهند از خود و یا عزیزانشان در برابر تمام آسیبهای احتمالی محافظت کنند. اما همین خیرخواهی آنها منجر میشود تا فرصت رشد و پیشرفت و لذت از زندگی و آرامش را از خود و یا دیگران سلب کنند.
درمان بدبینی
احتمالاً بهترین راه مراجعه به یک روانشناس یا نیروی متخصص است. آنچه من در اینجا مینویسم بیان تجربیات و راهکارهایی است که برای خود به کاربردهام و آنها را در اینجا به ثبت میرسانم. یک جمله همیشه مرا قلقلک میدهد تا نوشتههایم را انتشار دهم. «اگر راهکاری هرچند غیرمعقول برای تو (یک نفر) مفید بوده احتمالاً میتواند برای فرد دیگری در این جهان نیز راهگشا باشد. امید که همین گونه باشد».
پیشتر در پارانویای خوشبینی، بدبین و خوشبین درون خود را یافتم_ بخشی از سفری به اعماق خاطرات کودکیام_ که مرا با خیلی از حقایق زندگیم آشنا کرد و به شناخت بهتری از خود رساند، اما همچنان به موضوعات بسیاری در زندگی خصوصی خود که درستی و صداقتشان برایم روشن بود بی اعتماد بودم و بر آن شدم تا در این باره بیشتر بنویسم.
*
صادقانه بگویم نمیتوانستم درستی را ببینم و تشخیص دهم.
کسی که نتواند بدبینی خود را کنترل کند همانقدر در برابر خوشبینی نیز ضعیف عمل میکند. به عبارتی یا از این سوی بام میافتد یا از سویی دیگرش.
شخصی که نتواند تشخیص دهد حقیقت کدام است غالباً از روی شانس انتخاب میکند. به همین دلیل گاهی بسیار محتاطانه و محافظه کارانه عمل می کند و گاهی در برخورد با موقعیتهای پرخطر بهشدت ریسک میکند.
درون او چون دریایی طوفانی است که امواج سهمگین آن، هدایت کشتی را سخت میکند. و گاهی کنترل سکان از دست ناخدا (فرد) خارج میشود و در ورطه بدبینی و یا خوشبینی افراطی و ناسالم میافتد.
*
آنچه که من دریافت کردم باید بدبینی را از هویت خود جدا کنم. تنها درچنین صورتی است که میتوانم درهنگام مواجهه با موج بدبینی آن را از اصل خویش دور ببینم.
از سرزنش خود دست بردارم و در گرداب احساس گناه گرفتار نشوم. میتوانم اصل و ذات خود را نظاره کنم. میتوانم تشخیص دهم این “من” نیستم.
سپس میتوانم با آرامش بیشتری امواج پرتلاطم وجودم را ببینم و عواطف خود را کنترل کنم و در نهایت تصمیمی فرای قدرتِ ذهنیت مبهم و ناپایدار بگیرم.



ممکن است شما همچنین مایل باشید

پله های رشد فردی| از کجا شروع کنم؟
خرداد 15, 1399
رشد فردی تا کِی؟
خرداد 25, 1399
2 دیدگاه
تابان منتظر
من عاشق این شکل های کمیک مقاله هات شدم. هنر خودته؟ خیلی با نمک هستن. چه مقاله خوبی بود. مرسی ازت
farnaz
بله تابان عزیز کار خودمه. منم خیلی به کمیک علاقه دارم. ممنونم از لطفت و مرسی از حضورت