رویای خود را در سالیان پیش گم گرده بودم
سالهاست که در پی آن هستم
گاهی فکر میکنم شاید اصلا رویایی نبوده است
اصلا شاید رویایی وجود ندارد.
و شاید تا کنون بهدنبال پوچ دویدهام
.
امشب اما
آسمان زیباست
آسمان باز هم زیباست
آسمان همیشه زیباست
او مرا یاد رویایم میاندازد
به همان اندازه تازگی دارد
و به همان اندازه زلزدن بهش خستگی را از تن بیرون میکند.
و به همان اندازه نیز دست نیافتنی است
.
به گمانم رویای من در واژه ها نیست
شاید رویای من هنوز خلق نشده است
و یا اگر خلق شده هنوز کشف نشده است
.
رویای من هربار از ناامیدی خاکستر میشود اما از خاکسترش جانی دوباره میروید.
رویای من یک ققنوس است.
او هرگز تمام نمی شود.
او از دل هر تمامشدنی جانی دوباره را آغاز میکند.
.
رویای من هرچه که هست، باید از جنس زیباییها باشد.
شاید رویای من تمام زیباییهایی است که قلبم آنها را نمیبیند.
کاش چشمان ما روی قلبمان بود.
.
*******
مدت زمانی است که از این شاخه به آن شاخه می پرم.
چیزی را گم کرده ام. نمی دانم چیست
اما می دانم یک جای کار ایراد دارد. یک ناهماهنگی غریبی وجود دارد. چیزی سرجایش نیست.
نمی دانم شاید این ناهماهنگی تنها متعلق به من نیست.
شاید متعلق به من و تمام کسانی است که رویای خود را گم کرده اند.
فریاد هایی می شنوم. من هم فریاد میزنم.
این فریادها از درون بر می خیزد. فریاد درون شاید در محدوده شنوایی گوش نباشد، اما قلب صدای آن را به وضوح می شنود.
دنیایی داریم آکنده از فریاد های خاموش
برای رؤیاهای کشف نشده
.
.
زیبا نوشتید،رؤیا بسازید باز هم یا پیداش کنید
درسته خیلی از رویاهامون هنوز کشف نشده . سپاسگزارم