امنیت موضوع مهمی است. بااینحال آن روز برایم اولویت فوری نبود. همیشه موضوعی غیرفوری در ذهنم پررنگ میشود و تا آن راه حل نکنم آرام و قرار نمیگیرم. این خصوصیت اخلاقی گاهی خوب است و گاهی بد. آنچه اهمیت دارد خودکنترلی و برنامهریزی درست برای اولویت دادن به کارهاست.
همیشه در برنامهریزی روزانه کارهای غیرضروری روزم را الویت قرار میدهم و در این مورد خود را تحسین نمیکنم. اما در مقابل این ضعفِ رفتاری یا عادت بد، یک باور و عقیده مثبت دارم که همیشه به آن افتخار میکنم. باور به اینکه راهحل مسئله همیشه در دل مسئله هست.
بسیاری از عادات و باورهای ما از نسلهای گذشته به ارث رسیده است و ممکن است قدمتی بهندازه هزاران سال داشته باشند.
اگر میتوانستم آمار دقیقی به دست بیاورم شاید ۹۰ درصد باورهایی که از نسلهای گذشته به دوش خود میکشم باورهای محدود و مخربی باشند. اما ۱۰ درصد باورهایی دارم که به آنها افتخار میکنم.
باور مخرب دیگری که مرا به چالش دعوت میکند اعتقاد بهسختی و دشواری است، برای مثال همیشه باعث میشود ذهنم به دنبال دشوارترین راه باشد. حتی در رفع خطاهای وب سایتم دست برنمیدارد.
ماجرای عدم امنیت Not Secure
ماجرا از آنجا شروع شد که کلمه not secure را گوشه سمت راست قسمت آدرسبار دیدم که نشان میداد سایت من بهاندازه کافی امن نیست. سوسوی همین کلمه برایم کافی بود تا بهطورجدی بهدنبال رفع این خطا باشم و سایت خود را امن کنم. پس از جستوجو و خواندن مقالات آموزشی متوجه شدم که امکان فعالسازی رایگان در هاست قرار داده شده است. با خوشحالی آن را از طریق دستورالعملهایی که خوانده بودم فعال کردم.
سایت را به امید دیدن قفل امنیت در آدرسبار، رفرش کردم.
اما بازهم کلمه منحوس not secure.
لبخند موذیانهاش را احساس میکردم. احساس قدرتش را با بندبند وجودم حس میکردم.
ماجرا اصلاً از همینجا شروع شد و یک هفته تمام بهدنبال رفع خطای آن بودم با مطالعه و تمرین و نصب افزونههای مختلف و امتحان شیوههای گوناگون که هرکدام بخشی از کار را اصلاح میکرد، Not secure همچنان به قوت خود باقی بود و برای من قدرتنمایی میکرد.
تصمیم گرفتم شهامت به خرج دهم و به فایلهای حاوی کدهای برنامهنویسی دستی ببرم. خوشبختانه خیلی سریع چند سایت پیدا کردم. تمام، کامل و قدمبهقدم رفع این مشکل را با چککردن تمام پوشهها و کدها و همچنین نحوه ویرایش و نصب و راهاندازی مجدد آنها را توضیح داده بود.
هرچقدر میتوانستم خود را تشویق کردم تا عزمم جزم بشود. به خودم یادآوری کردم که قبل از هر حرفهای، مهندس کامپیوتر هستم و تا حدودی در رشتهام مهارت دارم و به آن علاقه دارم.
اما تشویقها هم چاره کار نشد. ازآنچه تصور میکردم برای من سختتر بود. من خودم را میشناسم. بهراحتی تسلیم نمیشوم و شاید بهراحتی عدم توانایی خود در حل یک مسئله را نمیپذیرم. اما این بار به معنای واقعی کم آورده بودم: «این کار، کار من نیست. دیگر نمیتوانم».
همزمان با خاموششدن چراغ امیدم چراغ دیگری با سوسویش توجه مرا جلب کرد. شاید هم یک ویژگی ناخودآگاه باشد که امیدم را کاملاً قطع نکرده بودم.
نور امید جرقهای زد: «اگر راه آسانتری وجود داشته باشد…».
همین ایدهی به دنبال راهحل آسان گشتن و لاغیر، سبب شد تا ایدههایی تازه را به ذهن بیاورم. جستجو را به شیوه دیگری آغاز کردم.
جستجوی هزارباره کلمات مربوط به SSL، HTTP و HTTPS را خاتمه دادم. کلمه not secure و خطای مربوط به آن را جستجو کردم و با این کار وارد جزییات مسئله شدم تا به رفع ریزمشکلات آن بپردازم؛ نظرات وبسایتها گاهی از مطالب اصلی هم راهگشاترند. آنها تجربه عملی و پیادهسازیشده نوشتههای موجود در وبسایتها هستند.
کلید F12، راهحل مسئله
راهحل خود را در آن صفحهای که پرسش و پاسخ بود یافتم. نشانهای دیدم که میتوانست مشکل من را حل کند. نمایش سورسکد، کلید F12 راهحل مسئله من بود. فشردن کلیدی که در طول تمام یکهفتهای که سخت مشغول حل این مسئله بودم کنار دستم آرام نشسته بود و لبخند میزد. شاید همصدایش در محدوده شنوایی من نبود تا سخنانش را بشنوم. راهحل مسئله در برابر چشمان و در کنار دستان من بود، درحالیکه آن را نمیدیدم.
درواقع حل مسئله وقتی رخ داد که من پذیرفتم امکان دارد راهحلهای بینهایتی وجود داشته باشد. راهحلهایی که ممکن است اکنون از آنها بیخبر باشم.
در مسیر حل یک مسئله راهحلهای دشواری وجود دارد که لازم است بهطور اصولی و ریشهای و با بررسی تکتک جزییات به حل مسئله بپردازد.
در مسیر حل یک مسئله راهحلهای سادهای وجود دارد، بهآسانی و راحتی فشردن کلید F12.
هردو هم میتوانند به یک اندازه کارا باشند!
قطعاً برای یک طراح وب سایت که مسیر علاقه و حرفه تخصصیاش درزمینهٔ کدنویسی است راهحل اول انتخاب بهتری است.
اما برای من که فقط میخواستم از شر کلمه not secure در سمت راست گوشه بالا در آدرسبار خلاص شوم و علاقهای به یادگیری و تمرین و کسب مهارت و دانش مربوط به برنامهنویسی نداشتم راهکار دوم بسیار پسندیدهتر بود.
خوشحالم که حل این مسئله سبب شد تا باورم کنم حتی دشوارترین و حرفهایترین مسائل امکان دارد راهحلی بهآسانی فشردن کلیدF12 داشته باشد که با شرایط و امکانات فعلی و سطح دانش من همسو باشد و درعینحال بسیار هم کارا و البته بیضرر باشد.
ادامه ماجرا
کلیدF12 را فشردم. این کلید سورس کد source code هر صفحهای از وبسایتمان را به ما نشان میدهد. پس از فشردن کلیدF12 و انتخاب پنجره استایل Style کدهای موردنظر و خطاهای صفحه موجود را به من نشان داد. خطای mixed content شامل لینک عکسی آپلود شده، که علت تمام این دردسرها شده بود.
دو تصویر برای سربرگ آپلود کرده بودم که لینک همانها هم باعث شده بود وب سایت من not secure بماند. تمام ماجرا این دو عدد تصویر بود.
راهحل از این سادهتر هم میتوانست باشد. باوجودی که تصاویر بسیار زیبا و برازندهای بودند اما احساس میکردم اگر تغییری لازم باشد در سایتم ایجاد کنم حذف این دو تصویر است. انگار از همان ابتدا که بهدنبال حل مسئله بودم مدام صدایی میگفت این دو تصویر را برداری وبسایتت بهتر، زیباتر و سریعتر میشود و من هربار به او میگفتم اما تصویر بهاندازه کافی زیباست؛ شاید در آینده آن را حذف کنم. من با اهمالکاری و تردید در تصمیمگیری در پیروی از خواسته قلبیم از حذف تصاویر طفره میرفتم.
اگر به همان احساسم که به بهانه زیباتر و بهینهتر کردن سایتم از من میخواست آن دو تصویر را حذف کنم گوش میدادم چهبسا دیگر نیازی به فشردن کلیدF12 هم نبود. آن دو عکس را بهطور کامل از صفحات برداشتم و همچنین از قسمت عکسهای آپلود شده آن را حذف کردم.
صفحه را رفرش کردم. دیدن عکس قفل secure و جمله وب سایت شما امن است، شیرینترین اتفاقی بود که میتوانست برای وب سایتم بیفتد. به شادی این موفقیت خودم را به یک هدیه ( یک لیوان ویتامین سی مقوی و نشاط بخش) و یک استراحت خوب و کافی دعوت کردم.
و البته خود مسئله هم به من هدیهاش را بخشید. ظاهر وب سایتم با سادگی که پیدا کرده بود بسیار زیباتر شده بود و با انتخاب چندرنگ در سبک مینیمال آن را برای خودم جذابتر هم کردم و احساس بهتری به خود بخشیدم.
شاید در ظاهر رفع مشکل وب سایت آنقدرها هم مهم نباشد که برای آن مقالهای بنویسم و مسئلهای کاملاً پیشپاافتاده به نظر برسد.
اما این موضوع برای من بسیار اهمیت دارد و ارزشمند است و هرروز آن را یادآوری میکنم و حل شدن این مسئله برایم امید و انگیزه حل مسائل دیگر شده است. هر بار دیدن این مقاله برایم یادآور تلاش و پیگیری و موفقیت است، و زیباتر از آن باور به یافتن راهکار ساده و کارآمد در هنگام مواجهه با مشکلات است.
این نوشته برای همیشه دلگرمکننده و امیدبخش من است که میگوید؛ تمام مسائلی که بهظاهر بسیار دشوار و غیرقابل حلاند، میتوانند راهحلی بهسادگی کلیدF12 داشته باشند، یا حتی سادهتر و ماهرانهتر از آن پیروی از احساسی که بیهیچ استدلال و منطقی تنها با آرامشی گیرا میخواهد ندایش را پاسخ دهم و به فرمانش عمل کنم.