کار موردعلاقه نشانههایی دارد که میتوان آنها را به عنوان ویژگیهایی برای شناسایی آن مطرح کرد. آنچه در این فصل میخواهم به آن بپردازم، بیان برخی از ویژگیهای کار موردعلاقه و دلایل انجام ندادن و اهمال کاری از پرداختن به آن است، ابتدا به شرح ویژگیهایی میپردازم که میتواند کار موردعلاقه ما را از کارهای دیگر و گاه اجباری تفکیک دهد. در مقاله قبل تمریناتی عملی ارائه شده است که انجام آن به ما کمک میکند علایق و اهداف اصلی خود را شناسایی و دستهبندی کنیم. در این مقاله نیز دو راهکار اساسی بیان میشود که استمرار در انجام آنها نتایجی شگفتانگیز برای ما به همراه خواهد داشت.
ویژگیهای کار موردعلاقه
یکی از ویژگیهای کار موردعلاقه این است که حتی اگر مادیات از جهان حذف شود بازهم بهانهای برای انجام دادن آن داریم. یا به بیانی معمولتر اگر تمام امکانات رفاهی و فراوانی و ثروت به شما داده شود بازهم برای انجام آن مشتاق هستید. کار موردعلاقه کاری است که از آن لذت میبرید و بحث مادیات برایتان مطرح نیست. بیان این ویژگی به معنای آن نیست که پول نباید هیچ اهمیتی نداشته باشد، بلکه به این معنی است که حتی اگر پولی هرگز اختراع نمیشد بازهم ترجیح میدادید آن کار را انجام دهید. در کار موردعلاقه چیزی فراتر از مادیات وجود دارد.
ویژگی دیگر کار موردعلاقه این است که در طی انجام آن متوجه گذر زمان نمیشوید. این کار برای شما کسلکننده نیست و مدام به ساعت خود برای اتمام آن نگاه نمیکنید.
از ویژگیهای کار موردعلاقه این است که احساس سرزندگی به شما میدهد و امید، انگیزه و اشتیاقتان را برای پرداختن به آن و ادامه دادن بیشتر میکند.
از ویژگیهای عجیب کار موردعلاقه این است که برایتان فرقی ندارد که این کار را برای دیگران انجام میدهید یا برای خودتان. آنچه نیاز دارید احساس خوب انجام آن است. برای شما فرقی نمیکند که مدیر باشید یا کارمند، بههرحال انجام آن کار را دوست دارید. تمایل به کارمندبودن یا کارفرما بودن بحث پیچیده دیگری است. اما در اینجا منظور آن است که برای شما سخت و غیرقابلتحمل نخواهد بود که آن کار را در قالب مدیر مجموعه انجام دهید و یا یک مجری. کار است که به تو احساس خوب میدهد نه لقب و عنوان آن.
از دیگر ویژگیهای کار موردعلاقه این است که چالشهای آن را دوست دارید و حتی از آنها استقبال میکنید.
یکی از ویژگیهای کار موردعلاقه این است که شما را رشد میدهد و باعث رشد و توسعه فردی شما نیز میشود. این کار شما را به آرامش و خودشناسی بیشتری میرساند و در پی آن عزتنفس و اعتمادبهنفستان را نیز افزایش مییابد.
موانع انجام کار موردعلاقه
گاهی شرایطی برای بعضی از افراد پیش میآید که از انجام کار خود طفره میروند. گاهی در این مسیر ممکن است احساس دلزدگی و ناامیدی از پرداختن به کار موردعلاقه به آنها دست دهد.
یکی از موانع اصلی ترس است. این ترس ممکن است دلایل متفاوت و گوناگونی داشته باشد. ترس و واهمه ممکن است نشانه این باشد که شما باور و نگرشی منفی برای انجام آن دارید. ممکن است احساس ناتوانی و کمبود اعتمادبهنفس برای شروع آن را داشته باشید، یا اینکه از قضاوت و نظر دیگران درباره آن بترسید. باید به درون خود رجوع کنید و علت و ریشه ترس خود را بیابید.
معمولاً ترس از کار موردعلاقه ریشه در گذشته ما دارد. باید بررسی کنید که چه نگرش و باور نامناسبی در مورد آن کار دارید. چه چیزی مانعتان میشود. از چه چیزی درباره آن میترسید. ممکن است دیدگاهی منفی نسب به آن کار داشته باشید و یا دیدگاهی منفی نسبت به خود و تواناییتان برای انجام آن کار در خود بیابید.
یکی دیگر از دلایل عدم انجام کار موردعلاقه کمالگرایی است، این ویژگی مانع شروع و حرکتتان میشود و با یادآوری اینکه تو بهترین نیستی و یا شرایط و امکاناتت برای شروع کافی نیست شما را از حرکت بازمیدارد. این ویژگی تنها نواقص را میبیند، وظیفه ما این است که سادهترین امکانات خود را برای شروع بیابیم و به ویژگیها و نکات مثبت خود توجه کنیم، خودمان را بیشتر دوست بداریم و تحسین کنیم. کمالگرایی اگر بهدرستی کنترل شود میتواند به یکی از ویژگیهای مثبت برای رشد در هر حوزهای تبدیل بشود.
یکی دیگر از موانع در انجام کار موردعلاقه باورهای منفی و اشتباه جامعه در مورد آن کار یا حرفه است. مثلاً بارها شنیدهایم که میگویند در فلان حرفه پول نیست؛ در چنین شرایطی کافی است نگاهی به افراد سرشناس در آن حوزه بیندازیم. نتایج نشان میدهد که برخلاف باور رایج جامعه در هر حوزهای دستکم بیشتر از یک نفر به ثروت و موفقیت رسیدهاند و همچنین در هر حوزهای افرادی را میتوان پیدا کرد که فقیر باشند. برای اثبات آن تنها کافی است با نگاهی به دور از تعصب و بیطرفانه درباره آن تحقیق کنید.
این شکل از باورهای اشتباه باعث شدند که درگذشته افراد بسیاری بدون آنکه بخواهند رشته یا شغل و حرفه موردعلاقه خود را شناسایی کنند، به خاطر همان باورهای رایج و اشتباه به گرایش خاصی هجوم آورند و درنتیجه افراد بسیاری هیچکاره شوند، درصورتیکه اگر هرکدام از آنها بهدرستی استعداد و علایق خود را شناسایی و در جهت آن حرکت میکرد، اکنون به پیشرفتهای مهمی در آن حوزه رسیده بود و حداقلِ آن، این بود که چنین افرادی اکنون از حرفه خود خرسند بودند و احساس رضایت درونی داشتند.
یکی از علتهای دیگری که میخواهم به عنوان دلیل انجام ندادن کار موردعلاقه بیان کنم این است که اصلاً آن کار موردعلاقه شما نیست. میتوانید کارهای خود را بر اساس ویژگیهای کار موردعلاقه که در بخشهای قبل ذکر شد مورد ارزیابی و سنجش قرار دهید، شاید بهاشتباه آن کار را بهعنوان حرفه موردعلاقه خود انتخاب کردهاید.
میخواهم دو راهکار به شما بگویم که در هرزمانی جواب هر چیزی را میتوانید به وسیله آن جستجو کنید، باید گفت این راهکارها تمرین و استمرار میخواهند تا پاسخهای درونی، خود را نشان دهند. در این فاصله، زمانی را نیز به تحقیق و مطالعه درزمینهٔ سؤالات خود اختصاص دهید و در کنار آن این دو تمرین را نیز حتماً انجام دهید. پاسخهای اصلی در انجام روزانه و مداومت در آنها آشکار میشود. یکی از این دو راهکار نوشتن به شیوه آزاد نویسی و راهکار دیگر مراقبه بیذهنی است. بهطورجدی پیشنهاد میکنم این دو را در زندگی به جزئی جداییناپذیر از کار خود و بخشی از برنامه روزانه خود قرار دهید.
برای اینکه مطمئن شوید کدام مورد مانع حرکت و شروع شما شده است حتماً درباره آن بنویسید و تمرینات مربوط به آزاد نویسی و مراقبه بیذهنی را برای یافتن پاسخ تمام سؤالات و رسیدن به خودشناسی عمیقتر بهطور مستمر انجام دهید.
همچنین میتوانید درباره علتهای انجام ندادن کار موردعلاقه خود و اهمالکاری در انجام آن شروع به نوشتن کنید. در نوشتن رازهایی نهفته است که تنها با نوشتن به آن پی میبرید.
و اما یک دلیل دیگر شاید این باشد که معنای حقیقی خود را نیافتهاید. معنایی که هماهنگ با ارزشهای درونی و واقعی شما باشد.
معنا چیست؟
معنا همان دلیل و چرایی است که شما را به انجام کاری وامیدارد. معنا چیزی فراتر از علاقه است. معنا هدف و غایت تو است. معنا ارزشمندی کاری است که آن را انجام میدهید. معناها در بسیاری اوقات اکتسابی هستند و شما تنها وظیفهای که دارید این است که معنای واقعی خود را بیابید و یا آن را خلق کنید.
معنا همان نیرومحرکه تو است. معنا حتی از علاقه محرکتر است. برای مثال اگر فردی به کار «الف» علاقه بیشتری داشته باشد، اما کار «ب» برای او معنای ارزشمندتر و عمیقتری داشته باشد، کار «ب» را ادامه میدهد. شما به انجام آن کاری وفادار خواهید ماند که معنای ارزشمندتری برایتان داشته باشد.
اما برخی از معناها، معنای واقعی شخص ما نیستند، آنها معناهایی القاشده توسط جامعه اطراف هستند. در بیان معناهای القاشده میتوان اینگونه مثال زد که در بعضی جوامع ممکن است برای حرفه بهخصوصی معنایی ارزشمند وجود نداشته باشد و آن کار بیهوده و حتی بیارزش شمرده شود درحالیکه در جامعهای دیگر بسیار مفید و ارزشمند تلقی شود. ممکن است در جامعه اول، برای حوزهای دیگری معناهای قویتری وجود داشته باشد، این امر باعث میشود بسیاری از افراد به دنبال معناهای القاشده بروند. ازآنجاکه ارزشها نیز گاهی از جامعه اطراف کسبشده و بیانگر خواستههای واقعی ما نیستند، در چنین شرایطی لازم است تا ارزشهای واقعی خود را شناسایی کنیم.
مطالعه، انجام آزمونهای خودشناسی و استعدادیابی، انجام تمرینهای ذکرشده در فصل قبلی، همچنین آزاد نویسی و نوشتن مستمر درباره اهداف، ارزشها و علایق خود و نیز مراقبه بی ذهنی بهمنظور رهایی از تنشها و اتصال به درون و خود واقعیتان، همگی در خودشناسی بیشتر و پیدا کردن ارزشهای درونی و واقعی خودتان به شما کمک خواهند کرد.
پس از آنکه کار موردعلاقه خودتان را یافتید، سپس باید برای کار موردعلاقه خود، بر اساس ارزشهای درونی خودتان معنایی برای آن بیابید. این معنا لازم نیست دیگران را راضی کند. معنا باید با خواستههای واقعی شما از زندگی هماهنگ باشد. معناها میتوانند بهسادگی خلق یک لبخند و یا به پیچیدگی نجات یک جان باشند. آنچه اهمیت دارد رضایت درونی و شادی خود واقعی شماست. معنا در دنبال کردن علایق و انجام کاری است که به تو لذت و عشق میدهد. تجربه لذت و عشق شاید همان معنای حقیقی تو برای انجام کار موردعلاقهات باشد. همهچیز به خود واقعی تو برمیگردد.
نقابها را کنار بگذاریم
وقت آن شده تا نقابهای خود را برداریم. وقت آن شده است تا پوست بیندازیم و با رهاشدن از هر پوستهای به خود واقعیمان نزدیکتر شویم.
ضمن تشکر از مطلب مفیدتون لطفا در مورد مراقبه بی ذهنی توضیح دهید.
سلام خانم طوسی عزیز و مهربان. تشکر از اینکه مطلب رو خوندید. روش شخصی من برای انجام مراقبه بی ذهنی اینه که در طول روز وقتی از کارها و گاهی افکار خسته می شم، دراز می کشم و برای حدود ۵ الی ۱۰ دقیقه چشم های خودم رو می بندم و به هیچ چیز فکر نمی کنم. طبیعتا در اون بین افکاری به ذهنم می رسه اما به محض مچ گیری اون افکار دوباره سعی میکنم تمرکزم رو روی سکوت درونی خود بگذارم.
متن بسیار خوبی بود خانم قائد. اسم زیبایی داری فرناز جان، از خوندم متنت لذت بردم. اون شکل بالاش رو گ۰هم خیلی دوست داشتم! احتمالا مثل خودم کنجکاوی بدونی که چطوری وبسایت ات رو دیدم! از طریق محله محتوا دیدم عزیزم! من تابان هستم 🙂
تشکر عزیز و ممنونم بابت محبت و مهربانیت. چقدر عالیه که از محله محتوا لینک مطلب رو دیدین باعث خوشحالی و افتخاره خیلی خوش آمدید. البته من فکر می کنم اینستاگرام شما را دارم اما لینک وب سایت رو نداشتم خوشحالم تابان عزیز
درود و سپاس از مقاله کاملتون استفاده بردیم
ممنونم از وقتی که گذاشتید. خوشحالم که مفید بود