
تقویت مهارت در آبرنگ
آبرنگ را خودآموز شروع کردم. این شیوه یادگیری را بسیار دوست دارم.
سالهای تحصیل و پروژهها به خوبی به من یاد داد که چگونه خود به دنبال یادگیری و پاسخ سوالاتم باشم و به این شیوه یادگیری خو گرفته بودم. در برابر تغییر این شیوه، مقاومت درونی خود را احساس میکردم درحالیکه میدانستم وقت آن است تا نقاشی آبرنگ را زیر نظر یک استاد بیاموزم.
اگرچه نیمی از وجودم همان دانشجوی خوب و پژوهشگری بود که از من می خواست تا راه دشوارتر را برگزینم و مربی و استاد خود باشم اما نیرویی دیگر مرا وادار میکرد تا قدمی بردارم و جدیت خود را در این مسیر ثابت کنم.
آنچه که برای من اولویت داشت این بود تا دانش و مهارت خود را در حوزه نقاشی آبرنگ افزایش دهم، تا بیشتر بیاموزم، درباره رنگها و ویژگیهای خارقالعادهشان مطالعه کنم و تکنیکهای پایه را یاد بگیرم و آنها را تمرین کنم. شاید می خواستم تمام پله های طی نشده را سریع طی کنم و از آنها برای همیشه عبور کنم. پس در یک دوره آموزشی مجازی که با تمام شرایط من موافق بود ثبت نام کردم؛ تخفیف خوبی هم گرفتم که بیشتر مشوق من میشد.
جلسات ابتدایی را گذراندم. از یادگیری تکنیکی و صحیح آبرنگ لذت می بردم و از استادی که به خوبی و به شکل صحیح آموزش می داد سپاسگزاری کردم. در همان شروع و جلسات ابتدایی متوجه شدم که در یادگیری، پایانی وجود ندارد. لازم است همیشه بیاموزم، تمرین و تکرار کنم و هربار مهارت خود را در اجرای تکنیکها تقویت کنم و تسلط خود را در استفاده درست از قلممو و کنترل آن افزایش دهم. آنچه در کنار آموزش و یادگیری همیشه باید همراه من باشد تمرین و تمرین و تمرین است.
تکنیکهای بسیاری وجود دارند که باید تکرار و تکرار و تکرار شوند تا بهخوبی به آنها مسلط شویم و تکنیکهای بسیاری وجود دارند که منتظرند تا از طریق قلمهایمان خلق شوند.
در هنگام نقاشی این انتخاب و تصمیم ماست که کدام تکنیک را انتخاب کنیم؛ تصمیمی که شاید در ناخودآگاه ما گرفته شود بدون آنکه خود از این انتخاب آگاهی داشته باشیم و یا نیاز است به با تامل و مرور تکنیکها و به طور آگاهانه آن را برگزینیم.
گاهی لازم است از خود بپرسیم اکنون کدام شیوه و تکنیک، نقاشی مرا زیباتر و اثرگذارتر می کند؟
***
در مسیر آموزش و یادگیری متوجه شدم، اجرای یک نقاشی آبرنگ شاید کار سادهای باشد اما یک نقاش آبرنگ شدن هرگز کار ساده ای نیست.
لحظه ای که این آگاهی را دریافت کردم به خوبی خاطرم است. درست وقتی بود که استاد نقاشی خانم آناهیتا کریمی از انتخاب تکنیک مناسب صحبت می کرد، همچنین مهارت او در ترکیب و شناخت رنگها واهمه ای درونم ایجاد کرده بود. در همان لحظات بود که متوجه شدم یک آبرنگکار حرفهای شدن بسیار دورتر از فرضیات ذهنیام بوده است. با گذشت کوته زمانی چیرگی ترس را احساس کردم. نیروی ترس قوی تر از ماهیچههای انگشتانم شده بود و قلم را از دستم رها کردم. برای چند لحظه همه چیز را رها کردم. به قلم موها، پالت رنگ و وسایل نقاشی خیره شده بودم. اندیشههایی را که فراتر از سرعت نور در جمعجه ام برق می زد نظاره میکردم. و در یک لحظه قلمها را برداشتم، انگشتانم را محکم به دور آنها زنجیر کردم و گفتم “رها نمی کنم”.
بسیار طبیعی است در هر مسیر با سختیهای منحصربهفردش روبه رو شویم.
آنچه باید از خود بپرسیم این است که آیا نیرومحرکه لازم برای گذر از این موانع و سختی ها را داریم؟
نیرومحرکه ما می تواند عشق و علاقه به کاری باشد یا می تواند رسالت و نیتی درونی باشد. هرچه هست سبب می شود تا تصمیم بگیریم مسیر و هدفی را از میان مسیرهای گوناگون انتخاب کنیم و بهای طی کردن آن مسیر را بپردازیم.
من در این دوراهیها و تردیدها یک رویکرد دارم. رویکردی که شاید درست نباشد اما متعلق به من و شیوه من است. روش من چنین است: “مسیر اگر درست باشد حتی موانعش برای من لذت بخش است. احساس خوب و آرامش از ارزش های شخصی و فردی من است.
به همین دلیل تصمیم گرفتم به مسیر یادگیری آبرنگ ادامه دهم و تمرینات آن را با شوق بیشتری تکرار کنم.
برای خرید این اثر کلیک کنید.


ممکن است شما همچنین مایل باشید

بیبهانه نقاشی کن
اردیبهشت 22, 1401
نقاشی ساحل دریا ( اقیانوس :) ) + تکنیک آبرنگ
اردیبهشت 6, 1400