برای همه ما نقاشها بارها پیش آمده که از شروع نقاشی جدید طفره برویم و به بهانههای مختلف از شروع نقاشی جدید امتناع کنیم.
بیحوصلگی| خستهام، حسش نیست!
بعضی از ما نقاشها معتقدیم که برای اجرای یک کار خوب باید روحیه، انرژی و تمرکز کافی داشته باشیم.
حال دلمان خوب باشد و حوصله انجام آن را داشته باشیم.
احساس و انرژی ما بر نقاشی تاثیر میگذارد و گویا دوباره آن را انعکاس میدهد.
اما اگر منتظر بمانیم تا انرژی کافی، حوصله و حس نقاشی خودش بیاید، تا چند روز یا چند هفته باید صبر کنیم؟
در این صورت فرصت ماهر و حرفهای شدن را از خود دریغ کردهایم.
من فکر میکنم قبل از شروع هر نقاشی، این ما هستیم که باید احساس و انرژی خوب را در خود بوجود بیاوریم.
همواره به عواملی دقت کنیم که احساس خوب و تمرکز ما را بالا میبرد.
به موارد و کارهایی بیندیشیم که انرژی و تمرکز ما را برای شروع نقاشی بیشتر میکند.
میتواند به سادگی نوشیدن یک لیوان آب، چای یا قهوه قبل از شروع نقاشی باشد. میتواند شانه زدن و بستن موها باشد.
یا حتی یک کش و قوس رفتن ما را سرحال بیاورد.
شاید شما بخواهید به یک موسیقی آرام گوش دهید.
همین کارهای ساده میتواند انرژی مثبتِ سازندهای برای شروع نقاشی به ما بدهد.
منتظر آمدن حس و حال نقاشی نباشیم بلکه خودمان به استقبال آن برویم و حال خوب و حس نقاشی را بوجود بیاوریم.
اگر در طول هفته زمانی را به پیادهروی یا هرکار سرگرم کنندهای اختصاص دهیم میتواند انرژی روانی ما را بالا ببرد و در بلند مدت تاثیر شگرف آن را خواهیم دید.
بیانگیزگی | چرا باید نقاشی کنم؟
ممکن است در نگاه اول داشتن چرایی و رسالت شخصی تاحدودی ماورایی و یا کلیشهای بهنظر برسد.
من هم معتقدم نباید زیاد از حد آن را پیچیده کنیم.
اما این را میدانم که ندانستن یا یادآوری نکردن مستمر چراییها این احتمال را بالا میبرد که از ادامه مسیر منصرف شده یا از هدف خود دلزده شویم.
چرایی پیچیده نیست.
چرایی لذت بردن از نقاشی است.
چرایی تاثیرگذاری است.
چرایی ایجاد حس خوب برای خود و دیگران است.
چرایی هرکسی میتواند متفاوت و در عین حال دربردارندهی یک مفهوم کلی باشد.
در کنار بی حوصلگی و بیانگیزگی دلایل دیگری نیز میتواند به اهمالکاری ما برای شروع نقاشی جدید کمک کند. مانند:
خودناباوری| من نمیتوانم موفق شوم
مقایسه خودمان با نقاشان برتر میتواند ما را ناامید کند.
میتواند باعث ترس از قدم برداشتن شود.
اساتید و نقاشان حرفهای به همان اندازه که میتوانند امیددهنده و انگیزهبخش باشند به همان میزان ممکن است ما را از ادامهدادن منصرف کنند.
درصورتیکه که تلاشها و پیشینه کاری آنها را درنظر نگیریم و امروز خود را با امروز آنها مقایسه کنیم، فارغ ازینکه چقدر تلاش کردهاند.
تصور میکنیم که آنها نقاش ماهری بهدنیا آمدهاند و هرگز مبتدی نبودهاند.
یا شاید همه چیز بر وفق مراد آنها بوده و هرگز ناامید نشدهاند.
ما میتوانیم از نقاشان برتر درسهای خوبی را یاد بگیریم. هر استاد و نقاش چیرهدست گنجینهای از تجارب گوناگون و ارزشمند دارد.
اما این نگاه که من نمیتوانم موفق شوم، کارهای من به خوبی بهترین اساتید دنیا نیست میتواند فیل را هم از پا دربیاورد.
شاید بشود به کمبود اعتمادبهنفس اشاره کرد که دلیل بسیاری از قدم برنداشتنهای ماست و جسارت سازنده را از ما میگیرد.
کافی است کمی جسارت به خرج دهیم و روی ترسهای کوچکمان پا بگذاریم.
اعتمادبهنفس خود به خود رشد نمیکند و سرزنده نمیماند. بهطورمداوم باید این گیاه را با قدمبرداشتنهایمان، خطاکردن و تجربهکردن آبیاری و به آن رسیدگی کنیم.
پس نقاشی بکشیم و منتشر کنیم.
خود و نقاشیهایمان را ابراز کنیم.
کمی هم جلب توجه کنیم، چه اشکالی دارد.
انتشار نقاشیها و سعی در ابراز خود اعتماد به نفسمان را رشد میدهد.
ما با انتشار کارهای خود خجالتزده میشویم و این برای ما خیلی خوب است.
ما یاد میگیریم که در کنار ناکافی بودن خود را دوست داشته باشیم و آثار هنریمان را ارزشمند بدانیم حتی اگر بهاندازه کافی خوب، بینقص و یا عالی نباشند.
قدم برداشتن است که باعث افزایش اعتماد به نفس می شود.
پس از انتشار کارهای خود نترسیم.
قضاوت را بپذیریم حتی اگر بازخورد ناجالب گرفتیم.
وقتی تازه وارد دنیای هنر شده بودم، البته هنوز هم تازهوارد این عرصه هستم، نقاشی کوچک خود را که از نگاهم یک شاهکار هنری بود، برای یکی از گالریهای آنلاین معروف فرستادم.
پاسخی که دریافت کرده بودم تا مدتها خجالتزدهام میکرد.
این کار فاقد ارزش هنری است از پذیرش آن معذوریم.
بااینحال خوشحالم که هنر را رها نکردهام.
و خوشحالم که غیرحرفهای بودن خود را پذیرفتم.
بیایید نقاشان موردعلاقهمان را الگو قرار دهیم.
صفحات بعضی از نقاشان موردعلاقهام را در ایران و دیگرکشورها بررسی کردم.
بهغیراز مواردی که پستهای اولیه خود را به دلایلی حذف کرده بودند یا پس از استادی وارد دنیای اینترنت و شبکههای اجتماعی شده بودند، با کمال احترام میگویم که اولین آثارشان غیرحرفهای و حتی درمواردی مبتدی بود.
اما روند رشد، تکامل و حرفهای شدن را میتوانستم در آثار و پستهایشان بهوضوح ببینم.
اساتید و نقاشان ماهر یک نقطه مشترک داشتند، کارهای خود را به اشتراک گذاشته بودند و درعینحال به دنبال بهترکردن و ارتقای دانش و مهارت خود بودند.
اختلال زشت انگاری در نقاشی
آنچه میخواهم بگویم فارغ از نگاه و نقد هنری اثر است.
همه ما افرادی را میشناسیم که به شکل وسواسگونه خود یا دیگران را نازیبا میبینند.
این موضوع در نقاشی هم صدق میکند. حداقل من به عنوان اولین نفر این تفکر نادرست را در خود دیدم.
در یک دوره آبرنگ شرکت کرده بودم. پس از چندهفته یک نقاشی هایپررئال را بهخوبی اجرا و تکمیل کردم.
وقتی کامل شد از آن منتفر شدم.
احساس میکردم اشتباهی رخ داده است.
چشمانم به قدرتی ماورایی در تمیز دادن رنگها از هم رسیده بود.
تنها چیزی که میتوانستم ببینم یک نتیجهی افتضاح بود.
از نگاهکردن به نقاشیام خجالت کشیدم آن را برگرداندم و در کمد گذاشتم تا کمتر جلوی چشمم باشد. هرچند گهگاهی به آن سرک میکشیدم ولی بازهم جالب به نظر نمیرسید.
پس از فاصله گرفتن و استراحت یک روزه نگاهم تغییر کرد. متوجه شدم که نقاشی را بسیار خوب اجرا کردهام و نتیجه حتی خیلی بهتر و بیشتر از انتظارم بوده است.
در نقاشیهای بعد این اتفاق تکرار شد. دیگر میدانستم روز بعد نظر متفاوتی خواهم داشت.
خوشبینی و نقد آگاهانه
توصیه جالبی شنیده بودم، که خوشبین باشیم، فقط روی بد ماجرا را نبینیم اما درعین حال محتاط باشیم.
یادبگیریم زیباییها را ببینیم و از زیباییها لذت ببریم.
اگر نگاه مثبت به نقاشیهای خود داشته باشیم، این کار اعتماد به نفس و روحیه ما را بهتر میکند و به ما جسارت ابراز خود و انتشار هنرمان را میدهد.
اما نباید از نقد آگاهانه آثار خود غافل شویم.
از اساتید سوال بپرسیم، درخواست کنیم، از آنها راهنمایی بگیریم و از دانش، تجربیات و نقد سازندهشان بهرهمند شویم.
در کنار تمرین مداوم نقاشی و کسب مهارت، باید انتقاد و تحسین را نیز تمرین کنیم.
نقدکردن را یادبگیریم و با هرمیزان دانش و مهارتی که داریم بی طرفانه آثار خود را بررسی کنیم.
هرچقدر ماهر شویم قرار نیست آثارمان کامل و بینقص باشد و نقاط قوت و ضعفهای خود را دارد.
حتما چند نقطه قدرتمند و مثبت از کار خود را پیدا کنیم و همچنین مواردی که می توانیم بهبود ببخشیم را مشخص کنیم.
آموزگاری را تمرین کنیم.
و درادامه اجازه ندهیم که نقاط ضعف یا بهتر است بگویم نقاط قابل بهبود، مانع از انتشار آثارمان شود.
کمالگرایی | حالا وقتش نیست
یکی از مهمترین دلایل اهمالکاری کمالگرایی است.
کمالگرایی به ما میگوید:
صبر کن، فعلا زمانش نیست.
یا اکنون به اندازه کافی مهارت نداری.
فلان مدرک را نداری.
ابزار کارت نه کافی است و نه مرغوب.
کمالگرایی میگوید:
اول حرفهای شو و بعد کارت را شروع کن.
اول به هزار فالور برس و بعد نقاشیات را درصفحهات منتشر کن.
کمالگرایی ما را از اقدام در زمان حال منع میکند.
ایدهها و اهداف کمالگرایانه سراب هستند، هرچهقدر به سمت آنها حرکت کنیم، بههمان میزان از ما دور میشوند.
شرایط ایدهآلی وجود ندارد.
هیچ چیز کامل نیست، اما درحال بهبود است.
آنچه امروز داریم برای شروع کافی است حتی اگر یک مداد و کاغذ باشد.
یادبگیریم که از اکنون شروع کنیم حتی اگر مهارتمان خوب نباشد یا وسایلمان با کیفیت نباشد.
آنچه اهمیت دارد شروع، ادامه دادن و انتشار آثارهنریمان با وجود همه نقصهاست.
ترس از اشتباه
در بسیاری از تکنیکهای نقاشی علیالخصوص تکنیک آبرنگ، اشتباه تا حد زیادی غیرقابل جبران است.
در هر مرحله، نقاشی میتواند بهطور کامل خراب شود.
پس ناخودآگاه ترجیح میدهیم که اصلا شروع نکنیم که بخواهیم آن را خراب کنیم.
اما خرابکاری و اشتباه در نقاشی از واجبات است.
بهتر است که با خیال راحت نقاشی بکشیم. به نقاشی خود گَند بزنیم و خود را بابت این خرابکاری تحسین کنیم.
ترس از اشتباه همیشگی است.
باوجود اینکه یک جعبه و چند پوشه از کارهای خراب شده دارم و بعضی از آنها را دور انداختهام، اما هربار ترس از اشتباهکردن مانع از شروع نقاشی جدید میشود. با فکر کردن به شروع نقاشی جدید دچار اضطراب میشوم و آن را به فرداها موکول میکنم.
خانم طیبه ولی پور نقاش آبرنگ، در صفحه اینستاگرامشان درباره دلایل اهمالکاری در نقاشی پست بسیار ارزشمندی را منتشر کردهاند و توصیهای فوقالعاده عالی در کامنتها برایم نوشتند:
<<هیچوقت فکر نکنیم کاغذ هدر رفته و آن را حرام کردهایم. هر کاغذ خراب شده درواقع بهایی است که برای کسب تجربه میپردازیم. >>
این نگاه باعث میشود که ترس و خساست را در تمرین نقاشی آبرنگ و شروع نقاشی جدید کنار بگذارم.
ابهام و سردرگمی
ساعت ها به صفحه سفید مقوا زل میزنم.
ترس، دلهره و سردرگمی مانع از شروع کارم میشود.
شاید بهتر است اطراف چرخی بزنم.
میتوانم امروز را به بیرون رفتن و تفریح اختصاص دهم.
شاید فردا زمان بهتری برای شروع است و قرار است فردا همهچیز برایمان آسان شود.
اما درحقیقت اکنون، بهترین زمان شروع است. هرچقدر هم مبهم و گنگ باشد.
از ابهام نهراسیم.
از آن فرار نکنیم.
ابهام را هوای مهآلود بدانیم.
یادم است وقتی به مدرسه میرفتم، در مه غلیظ صبحهای زمستان خانهی همسایه روبهرویی هم بهسختی دیده میشد.
ابهام در کودکی مرا شگفتزده میکرد. هوای مهآلود برایم مثل زندگی درون یک ابر پفکی بود.
امروز هوای مهآلود بشدت مرا میترساند و سوز سرمایش پوستم را میآزارد.
هیچ چیز روشن و واضح نیست.
در هوای مهآلود داشتن چراغِ راه، نعمت بزرگی است.
نوشتن چراغ است.
نوشتن راه رهایی از مه غلیظ ابهام و نجات از سردرگمی است.
نوشتن راهی است که بسیار به من کمک کرده تا بر این ترس خود غلبه کنم و بتوانم در مسیر نهچندان واضح پیشرو قدم بردارم.
نوشتنِ یک دستور العمل برای نقاشی، تصویر روشنی از مسیر را به ما نشان میدهد.
دستورالعمل نقاشی
این تکنیک را از دوره پرکاری و پولسازی استاد شاهین کلانتری یادگرفتم. خوشحالم که امروز چراغ راهم شده است.
در این دستورالعمل مراحل انجام کار و هر آنچه لازم است مینویسم.
بعضی از ما نقاشان تا حد زیادی بر این باوریم که باید نقاشی را با حال و احساس خوب شروع کرد و بسیاری از ما تا آن زمان صبر میکنیم که حال و احساس خوب در ما خودش بوجود بیاید و سپس شروع به نقاشی کنیم، البته اگر شرایط دیگر نیز مهیا باشد.
ایدهی بهتر این است که از خود بپرسیم چطور احساس خوب را ایجاد کنیم؟
پاسخ این سوال را حتما در دستورالعمل عمل نقاشی خود بنویسید.
تکنیک شخصی من گوجهکردن موها و نوشیدن یک لیوان چای است، اینکار تمرکز ذهنیام را بالا میبرد و احساسم را بهتر میکند. حتما شما هم روش شخصی خود را دارید.
ممکن است گوش دادن به یک موسیقی ملایم، احساس خوب و انگیزه کافی را به شما منتقل میکند. این موارد را در دستورالعمل شخصی خود ثبت کنید.
بخشی از دستورالعمل شخصی من به این صورت است:
۱. پیدا کردن سوژه مناسب
۲. تحلیل و بررسی عکس
۳. پیداکردن تیرهترین و روشنترین نقاط
۴. انتخابرنگ های مناسب
۵. تمرین طراحی و نوشتن نکات مهم دراین باره
۶. نوشیدن چای و بستن مو
۷. پرکردن ظرفهای آب
۸. ساخت پالت رنگ
۹. توجه به غلظت رنگ
۱۰. و …
درطول زمان و با افزایش مهارت ممکن است این دستورالعمل مقداری تغییر کند. همچنین میتوان برای هر سبک و تکنیک دستورالعمل مخصوص به آن را نوشت.
قرار نیست با نوشتن دستورالعمل، خلاقیت را در خود کمرنگ کنیم.
نوشتن دستورالعمل برای این است که تصویرکلی و نسبتا واضحی از کاری که قرار است انجام دهیم داشته باشیم.
با نوشتن دستورالعمل، کارفرما و مجری خود میشویم.
نکته مهم این است هربار نقاشی خود را کامل کردیم و از کار خود رضایت داشتیم، نکاتی را یادداشت کنیم که باعث زیبایی اثرمان شده است. حتما دستورالعمل خود را بازبینی کنیم و این نکات ارزشمند را به آن بیفزاییم.
هیچوقت خود را با این جمله که یادم میماند گول نزنیم.
بارها به حافظه کوتاه مدت خود اعتماد کردهام و هربار باهمان شیوه فریب آن را خوردهام.
جملهی معروفی از دوران کنکور همراهیام میکند.
کمرنگترین جوهرها از قویترین حافظهها پررنگترند.
رازهای استادی خود را با نوشتن این نکات کشف و ثبت کنیم.
و حتی دفترچهای مخصوص به این نکات داشته باشیم.
نداشتن برنامه ریزی روزانه
صبح بیدار میشویم، صبحانه را خورده یا نخورده گوشی موبایل را برمیداریم و پیامها و شبکههای اجتماعی را چک میکنیم.
زمانی بهخود میآییم که دیگر نه انرژی انجام کاری را داریم و نه حوصلهای برایمان باقی مانده است.
نداشتن برنامه روزانه باعث میشود که ذهن ما براساس عادتهای قبل کارهایی را برای ما انتخاب کند و برای روزمان برنامه ناجالبی بچیند.
بهتر است قبل از اینکه ذهن و عادتهای ما دست به کار شوند، سکّان مغز را در دست بگیریم و ناخدای کشتی در دریای طوفانی ذهنمان شویم.
بهترین شیوهای که من از آن نتیجه گرفتهام برنامهریزی قبل از خواب و پس از بیداری است.
شب کارها را بهصورت تیتروار مینویسم و صبح پس از بیداری آنها را مرور میکنم، در صفحهای دیگر به جزئیات آن میافزایم و درصورت امکان زمانبندی میکنم.
اولویتبندی
روشهای برنامهریزی مختلفی را امتحان میکردم اما همیشه یک جای کار لنگ میزد.
کارهای اصلی پیش نمیرفت و در درازمدت هم پیشرفتی در خود نمیدیدم، درنهایت آنقدر کارها به فرداها منتقل میشد که کم کم از ادامهی آن منصرف میشدم.
زیرا یک قطعهی مهم از پازل برنامهریزی را کم داشتم.
من کارهایی با اهمیت و اولویت کمتر را اول صبح انجام میدادم. معمولا کارهایی بودند که آسانتر و جذابتر بودند و همینطور به انرژی کمتری نیاز داشتند. مثل گوش دادن به پادکستها یا جواب دادن به پیامها و…
اولویتِ زمانی دادن به انجام کارهای غیرضروری، هدف برنامهریزی را تاحدی زیر سوال میبرد.
بدون اولیتبندی کارها ما تنها ادای یک برنامهریز را داریم.
قطعه مهمی از پازل برنامهریزی انجام پراولویتترین کار در ابتداست.
انجام مهمترین کار در ابتدا، خیالمان را برای ادامه روز آسوده میکند. به ما حس افتخار و غرور سالمی میبخشد و البته انگیزهی ما را برای برنامه ریزی و ادامهدادن بیشتر میکند.
اگر به هر دلیل نتوانیم درابتدای روز به کارهای پراولویت برسیم و یا اگر تمام انرژی خود را از دست داده باشیم، نیم ساعت خواب روزانه یا حتی ۵ دقیقه مراقبه میتواند انرژی خوبی را برایمان بسازد.
مراقبه و استراحت
حتما در طول روز و میان برنامه کاریتان زمانی را به مراقبه و استراحت ذهنی اختصاص دهید.
چشمهای خود را ببندید، به صدای نفسهایتان گوش دهید و نشخوارهای ذهنی خود را رها کنید.
مراقبه ذهنی انرژی جسمانی را نیز تا حد زیادی برمیگرداند.
شاید شما روش بهتری برای مراقبه و آرامش ذهن داشته باشید، هرآنچه ذهن شما را هرچند کوتاه از فکرهای اتوماتیک رها کند، عالی است.
آرت بلاک یا انسداد هنری
اصطلاحی است که بسیار در بین هنرمندان رایج است.
چندان به آن اعتقاد ندارم اما هربار که میگویم وجود خارجی ندارد، یقهام را میچسبد.
وقتی درگیر آرت بلاکی میشوم گمان میکنم دیگر قرار نیست هیچوقت انگیزه و شوقی برای نقاشی آبرنگ داشته باشم.
آرت بلاکی میتواند روزها و حتی هفتهها طول بکشد.
چندان هم بد نیست، این وبلاگ را درست در زمان آرت بلاکی درست کردم.
آرت بلاک شدن دلایل گوناگونی دارد. میتواند تمام مواردی باشد که در این مقاله به آنها اشاره شد.
میتواند دلایل شخصی و منحصر بهفرد داشته باشد و یا در هر هنرمندی به دلیلی متفاوت شروع شود.
یکی از عوامل آرت بلاک شدن برای من، اجرای خوب یک نقاشی است.
من آن را افسردگی پس از نقاشی می نامم.
رضایت از نتیجه نهایی نقاشی این واهمه را برایم میآورد که دیگر نتوانم دوباره نقاشی خوبی را اجرا کنم.
این ترس و اضطراب مانع از حرکت و شروع نقاشی جدید میشود.
راه رهایی از آرت بلاکی تغییر است.
شاید لازم است کار دیگری بجز نقاشی انجام دهیم.
مثلا وسایلتکانی کنیم. پالت و ابزارمان را تمیز کنیم.
درباره آرت بلاکی خود بنویسیم و دلیل آن را کشف کنیم.
یا شاید لازم باشد کمی بهخود استراحت دهیم و در طبیعت قدم بزنیم.
نتیجه نهایی
در این مقاله سعی کردم بر اساس تجربیات شخصی و همینطور راهنماییهای بسیار ارزشمند دوستان و اساتید عزیزم درباره دلایلی بنویسم که موجب میشود تا از شروع نقاشی جدید طفره برویم و یا اهمالکاری کنیم. این دلایل را بشناسیم و برای رفع آنها راهکارهای قابلاجرایی داشته باشیم.
ممنونم برای این مقاله کاربردی و مفید. اینجا چندین جمله طلایی هم دیدم که دوست دارم قابشون کنم بزنمشون به دیوار تا همیشه جلوی چشمم باشن. واقعاً وقتی این نکات و راهکارها رو به جنبههای مختلف زندگی تسری بدیم آرامش و بازدهیمون به طور قابل توجهی میره بالا.
سلام بهار عزیز
خیلی ممنونم از پیام پرمهرتون، برای من خیلی دلگرم کننده و ارزشمنده. چه خوبه بتونیم با کمک راه کارهای مختلف و گاهی وقتا شخصی سازیشون بازدهی و همینطور آرامش ذهنمون را بالا ببریم.